ی» این گونه اشاره میکند: «زندگی، در نگاه ما آفریده میشود. این ماییم که زندگی خود را، به گونهای ک
ی» این گونه اشاره میکند: «زندگی، در نگاه ما آفریده میشود. این ماییم که زندگی خود را، به گونهای که آن را میبینیم، میسازیم. ما میتوانیم نگاه خود را دگرگون کنیم، و در نتیجه زندگی خود را نیز.» وی در یکی دیگر از کتابهای خود با عنوان «جهان از قصهها سرشته شده است» در مورد خود میگوید: «من نه فیلسوم، نه عارف، و نه مراد و مرشد. در یک کلام، من ابله خداوندم، دلقک مردم؛ آنها را میخ داروخانه
ی به شیوه درست زندگی ساده است، اما آسان نیست.» مسیحا برزگر در واقع در کتاب «در ستایش زندگی» ما را ب
ی به شیوه درست زندگی ساده است، اما آسان نیست.» مسیحا برزگر در واقع در کتاب «در ستایش زندگی» ما را به باورپذیری خویش، تحول و تغییر مثبت، شادمانی و امید و کامیابی دعوت میکند؛ و چگونگی این تحول مثبت را ساده اما دشوار میداند. هر فرد در زندگی میتواند با تجربه و زیست منحصر به فرد خویش، خود و جهان هستی را بهتر شناخته و به ت General
خريد پستي دستگاه لارجر باكس طلايي
حول متعالی خویش دست یابد. در قسمتی از کتاب در ستایش زندگی چنین آمده است: «ستایش آزادی، این ستایش زندگیست. زیرا زندگی، در متن آزادی است که میبالد و میشکفد. افسوس که آزادی خود به زندان تفسیرهای تنگنظرانه افتاده است.» مسیحا برزگر در کتاب «در ستایش زندگی» راه رهایی انسان را از قید و بند نگاهه
کپسول گودمن موثرترین و قویترین قرص تاخیری و بزرگ کننده الت
ای غلط آدمی نسبت به جهان هستی آشکار میکند. چنان که خود در دیباچهی کتاب«در ستایش
صورتهای ذهنی و عینی این جهان گذرا از «خود» تهیاند.» مسیحا برزگر در کتاب «جهان از قصهها سرشته شده
صورتهای ذهنی و عینی این جهان گذرا از «خود» تهیاند.» مسیحا برزگر در کتاب «جهان از قصهها سرشته شده است» انسان را به خودشناسی دعوت میکند و به این نکته میپردازد که، انسانها هر یک قصهی مخصوص به خود را دارند و باید در جهت کشف این قصه تلاش کند. وی در کتاب «جهان از قصهها سرشته شده است» با گزیده گوییهایی از اندیشمندان بزرگ دنیا مانند مولانا، ویتگنشتاین، روکسیر و ... بر این نکته تاکید میکند که، ما در قصههای خود زندگی میکنیم و باید سرشت زندگی خود را دریابیم. وی در کتاب «جهان از قصههn داروخانه
ا سرشته
طريقه مصرف قرص وياگرا
شده است» میگوید: «من نه فیلسوم، نه عارف، و نه مراد و مرشد. در یک کلام، من ابله خداوندم، دلقک مردم؛ آنها را میخندانم، میگریانم، و گاهی با شعبدههای کلامم، به حیرت میافکنم. کار من آن است که کاری ندارم، مگر عشق ورزیدن، که البت